مداحی،در آنتن زنده تلویزیون،حکایتی تعریف کرده از خسرو.قماربازی که در عالم خودش با امام حسین (ع) قمار کرده.
حکایتی که هر وقت حال دلم بد میشود،از زبان حاج محمد نوروزی گوش میکنم.
فرق ماجرا این است:
حاج محمد قصه را پخته و حرفهای تعریف میکند، بدون تداعی برخی شبهات به ذهن مخاطب و البته با واژگان و اصطلاحات خاص قماربازها.
ولی حاج محمود نتوانسته ماجرا را آنطور که باید و شاید پرداخت کند. گویی لحظهای ماجرا را که قبلا جایی شنیده،به ذهنش حواله شده و همان را نقل کرده و همین دستمایه این نقلها شده.
ولی امان از رسانه. و ما ادراک ما رسانه!
اقتضائات رسانه،آنهم رسانه ملی چیز دیگری است.ای بسا اگر این حکایت در چیذر،تعریف میشد و بعدها فایل آن پخش میشد،اینقدر حاشیه و هشتک نداشت که پخش زنده آن ...
حاج محمود ما اشتباه کرد.اشتباهی سهوی.ولی این اشتباه در تلویزیون بود.آنهم در مورد اهل بیت.به نظر تاوانش را هم پرداخت.توجیه کرد و بعد هم معذرت خواهی و در نهایت به گفته خودش داوطلبانه از مشهد برگشت و شبها در چیذر با اینستاگرام،دوستدارانش را مستفیض خواهد کرد.
حاج محمود بر خلاف بسیاری از همپالگیهای همرده خودش (نوشتم همرده، ولی بعد با خودم گفتم، مگر کسی هم همرده حاج محمود داریم؟ انصافا نسبت به بقیه یک سر وگردن بالاتر است) در همه این سالها بی حاشیه نبوده. اصطلاحا حاج منصور درونش فعال بوده.از ماجرایش با آن فلان شخص تا مواضعش پیرامون برهنه سینه زدن و ...
با این همه،حاج محمود تک ستاره مداحی ایران است. در انتخاب اشعار،سبک،آهنگ و نوآوری حاج محمود همتا ندارد.همه ما با کاست عشق یعنی گریههای حیدری حاج محمود در دهه هشتاد خاطره داریم.همه ما با مداحیهای آن سال حاج محمود که زمینه سنج و دمام داشت،کیف کرده ایم.همه ما با خواندن کتاب فتح خون در مجالس دهه محرم،حال و هوایمان دگرگون شده.
قدردان حاج محمود هستیم. حس خوبمان را،اشکهایمان را،نوحههای ازبرمان را،احساسات مذهبی مان را،مدیون حاج محمودیم. ولی کاش حاج محمود، حواسش به ما باشد.البته اول حواسش به خودش، بعد حواسش به ما.حاج محمود نماد است.علم است. معنای علم را در جنگها مرور کنید.علم فی نفسه مقدس نیست.بواسطه انتصابش به یک جریان و لشگر، تقدس مییابد.اما این علم،اولا خودش باید حواسش باشد که آلوده نشود.ثانیا ما هیئتیها حواسمان باشد که علم، زمین نخورد.ثالثا دشمن حواسش باشد که این علم نماد لشگر ماست.حواسمان بهش هست. البته برخی بندهای دکتر محمدرضا سنگری هم درست و بجا بود که پرداختن به آن مجال دیگری میطلبد. فعلا عینا جهت مطالعه ذکر میکنم
آنچه در حرم رضوی و حکایت گویی آقای حاج محمود کریمیاتفاق افتاد -فارغ از دیدگاههای موافق و مخالف- پرسشهایی را پیش روی ما قرار میدهد که به ویژه اهالی ذاکری و مداحی باید به آنها پاسخ دهند:
1 -آیا درست است در جای جای دعا، مداح و ذاکر دعا را رها کند و به نوحهخوانی و مرثیه و حکایت گویی بپردازد؟ آیا استفاده از چاشنیهای گریه انگیز -حتی از شهدا - میانه دعا رواست؟
2 -آیا آن سوی این چاشنیها این نکته به ذهن نمیرسد که دعا خود توان "حال بخشیدن" ندارد و باید از مستمسکهای دیگری بهره گرفت تا مستمعان را به اشک و گریه رساند؟
3 -آیا این گسستهای میان دعا و استفاده از این حربهها نوعی #بدعت و حتی نوعی اهانت به دعا نیست؟ آیا دعا ناتوان از حال بخشیدن است یا خود مداح؟ اصلا گسستن و فاصله از دعا و دوباره پیوستن، با مضامین به هم پیوسته دعا و روح دعا ناسازگار نیست؟
4 -حریم و ساحت دعا چه استلزامات و بایستههایی دارد؟ آیا حق داریم مناجات و دعا را پاره پاره و ارباً ارباً (تعبیر خود دوستان مداح) عرضه کنیم؟ خدا میداند اگر ذاکر و مداح و #مناجات خوان دعا را بفهمد و خود با مضامین دعا همراه و یگانه شود به هیچ محمل دیگر برای گریاندن نیاز نیست.
5 -دوستان مداح و ذاکر هماره اعلام میکنند در این مجالس مولا صاحب الزمان (عج) یا مادرش
فاطمه الزهرا (س) حضور دارد. واقعا اگر حضورشان را احساس میکنیم، در محضر آنان از این دست حکایات و چاشنیها بهره میگیریم؟ آیا این حکایات وهن به ساحت مقدس اهلبیت نیست؟
6 -یک بار مثال زدم و گفتم: جلوی مادر شهید حججی هیچ مداحی حاضر نیست کیفیت و جزییات جدا کردن سر فرزندش را گزارش کند. اگر معتقدید در این مجالس مادر اباعبدالله (ع) هست چطور به خود اجازه میدهید به توصیف و ترسیم جز به جز جدا کردن سر اباعبدالله بپردازید؟
شیوه ذاکران و مداحان فهیم مجلس شناس را فراموش نکنیم. هرچه بود درد آورد و دریغ رویدادی تازه نبود. پیش از این و بیش از این، این ماجراها را نگریسته و گریسته ایم.